موضوع: "اخلاقی"
? چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول اکرم (صلےاللهعلیهوآله) :
?چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
?چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
?چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
?چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
?چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
? علل الشرایع ص ۳۳۷
⬅شرط قبولی اعمال➡
ﻋَﻦْ ﺃﺑِﻲ ﺣَﻤْﺰَﺓِ ﺍﻟْﺜﱡﱡﻤﺎﻟِﻲ ﻗﺎﻝَ: ﻗﺎﻝَ ﻟَﻨﺎ ﻋَﻠِﻲﱡﱡ ﺑْﻦُ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﺯَﻳْﻦُ ﺍﻟْﻌﺎﺑِﺪِﻳﻦَ - ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﺍﻟﺴﱠﱠﻠﺎﻡُ -: ﺃﻱﱡﱡ ﺍﻟْﺒﻘﺎﻉِ ﺃﻓْﻀَﻞُ؟ ﻓَﻘُﻠْﺖُ… ﻳﺼﻮﻡ ﻧﻬﺎﺭﺍً ﻭ ﻳﻘﻮﻡ ﻟﻴﻠﺎً ﻓﻲ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﻘﺎﻡ ﺛﻢ ﻟﻘﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺑﻐﻴﺮ ﻭﻟﺎﻳﺘﻨﺎ ﻟﻢ ﻳﻨﺘﻔﻊ ﺑﺬﻟﻚ ﺷﻴﺌﺎً.
ﺍﺑﻮﺣﻤﺰﻩ ﺛﻤﺎﻟﻲ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ - ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻭ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮﻧﺪ، ﺍﻣﺎﻡ - ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﻣﺎﺑﻴﻦ ﺭﻛﻦ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ (ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ - ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ -) ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﺯﻱ ﻋﻤﺮ ﻧﻮﺡ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺷﺐﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻜﺎﻥ، ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﻭﺩ، ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﻭ ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.
?«ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻟﺎﻋﻤﺎﻝ، ص۴۵
✨﷽✨
?حفظ آبروى مسلمانان توسط امام حسن عسکری(ع)
✍عصر حكومت طاغوتى متوكل (دهمین خلیفه عباسى) بود، او امام حسن عسكرى علیه السلام را به جرم دفاع از حق ، در شهر سامره به زندان افكنده بود، اتفاقا در آن سال بر اثر نیامدن باران ، قحطى و خشكسالى همه جا را فرا گرفته بود، زمین هاى كشاورزى خشك شده بود و دامها تلف شده بودند، مسلمانان سه روز پى در پى براى نماز استسقاء (طلب باران ) به صحرا رفتند و نماز خواندند، ولى باران نیامد. ولى روز چهارم، جاثلیق (روحانى بزرگ مسیحی) به همراه مسیحیان بیرون رفتند و دعا كردند و در آن روز باران آمد. مسلمانان روز پنجم به بیابان رفتند و نماز خواندند، ولى باران نیامد، همین موضوع باعث سرشكستكى مسلمین و آبروریزى شد، عده اى در حقانیت دین اسلام شك كردند، گفتگو و بگو مگو در این باره زیاد شد، و بنابراین بود كه روز ششم نیز مسیحیان همراه جاثلیق خود به بیابان براى دعا بروند، اگر آن روز نیز مثل روز چهارم باران مى آمد، آبروى مسلمانان در نزد مسیحیان ، بیشتر مى رفت ، و شرمنده و خوار مى شدند.
متوكل ، بیاد امام حسن عسكرى علیه السلام كه در زندان بود، افتاد دستور داد آن حضرت را از زندان بیرون آوردند، متوكل به آن حضرت گفت : اى ابومحمد، دین جدت (اسلام) را دریاب. امام حسن عسكرى علیه السلام به همراه چند نفر از خدمتكاران نیز بیرون رفتند، آنگاه آن حضرت به یكى از غلامانش فرمود: «تو نیز به میان جمعیت مسیحیان برو، هنكامى كه جاثلیق براى دعا دستهایش را به سوى آسمان بلند كرد، خود را به كنار او برسان ، و در میان دو انگشت دست راستش ، چیزى هست ، آن را بگیر و بیاور». آن غلام به میان مسیحیان رفت و در صف اول كنار جاثلیق ایستاد و همین كه او دستهایش را به طرف آسمان براى دعا بلند كرد، غلام بى درنگ در بین دو انگشت دست راست او استخوانى كه سیاه رنگ بود، برداشت ، آن روز مسیحیان و جاثلیق هر چه دعا كردند، باران نیامد، و آسمان صاف و آفتابى شد. و مسیحیان شرمنده بازگشتند. متوكل از امام حسن عسكرى علیه السلام پرسید: این استخوان چیست ؟
?ایشان فرمودند: «این استخوان از قبر پیغمبرى برداشته شده است ، و هر گاه استخوان بدن پیامبرى آشكار گردد باران مى آید».به این ترتیب در آن روز، آبروى از دست رفته مسلمین ، بجاى خود آمد، و عزت و سر بلندى اسلام در نزد مسیحیان ، حفظ گردید.
?از بیانات استاد انصاریان