هُ میکنندمراکه زمین خورده ام حسین
بامن بگو که آبرویت برده ام حسین؟؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین..
#فنعم_الاخ_المواسي
#دلداده_حسینــــ?
#ولدی_علی
صید صد نیزه و تیری، کمی آرام بگیر
دست و پا گر بزنی بال و پرت میریزد
جسم تومثل خبردرهمهجاپخش شده
بخش بخش ازسرنیزه خبرت میریزد
خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم
پارهپاره تن زیر و زبرت میریزد
تکهتکه به عبا میبرمت اما حیف
به تکانی بدن مختصرت میریزد..
#آه_کربلا ….
???????
⚫️وقایع روز عاشورای محرم سال 61هجری(لحظه شهادت امام حسین علیه السلام)
☑️يكي از اهل كوفه روايت كرده است : «من نديدم كسي را كه فرزندان و يارانش كشته شده باشد اما اينگونه شجاع و پر جرأت باشد.
مردان سپاه بر او مي تاختند اما او با شمشير بر آنان حمله مي كرد و نزديك به 2000 نفر از سپاه يزيد را كشت.
تا اينكه به فرمان عمر سعد لشكريانش ازهمه سو به امام (علیه السلام) حمله کردند.
? در اين لحظه يكي از دشمنان سنگي زد كه به پيشاني حضرت اصابت كرد و خون بر صورت وي جاري شد.
?امام خواست آن خون را پاك كند كه تيري سه شاخه و زهر آلود بر سينه و قلب حضرت نشست…
?امام فرمود : «بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله» و سر به سوي آسمان بلند كرد و فرمود : « خدايا تو مي داني این قوم مردي را مي كشند كه روي زمين پسر پيغمبري غير از او نيست».
? آنگاه تير را گرفت و از پشت بيرون كشيد، خون مانند ناودان بيرون جست، پس امام دست خود را از آن خون پر كرد و به سوي آسمان پاشيد.
▪️حاضران مي گويند حتی يك قطره از آن خون به زمين برنگشت و از آن لحظه، آسمان كربلا سرخ شد…
?سپس دوباره دست خود را از آن خون پر كرد و صورت و محاسن خويش را با آن آغشته نمود..
?«زرعه بن شریک» به حضرت نزدیک شد و شمشیری به دست چپ آن حضرت زد. سپس شخصی دیگر، از پشت، تیغ بر شانه امام (علیه السلام) وارد آورد.
⚫️هرکه با هرچه در دست داشت حضرت را میزد که حضرت از شدت آن ضربات، با صورت بر خاک افتاد…
?امام افتان و خیزان بود ؛ گاه به مشقت از جای برمی خاست ولی دوباره بر زمین می افتاد …
? امام در گودال قتلگاه افتاد و واپسین راز و نیاز خود با خدای خویش را آغاز کرد…
?هر چه می گذشت زیباتر و برافروخته تر می شد…
⚡️یکی از راویان نوشته است: «به خدا قسم ، هیچ کشته به خون آغشته ای را نیکوتر و درخشنده روی تر از حسین ندیدم. ما برای کشتن وی رفته بودیم ولی رخسار و زیبایی هیئت او،اندیشه قتل وی را از یاد من برد…
?شمر بر سر یارانش فریاد کشید:«چرا این مرد را منتظر گذاشته اید؟!»
?آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن سر مطهر امام (علیه السلام) رهسپار شد …
▪️زیر خنجر بود ، اما دیده باز
▪️اشک او بر گونه،سرگرم نماز
▪️اشک او می شست خونِ گونه را
▪️شرمگین می کرد این گردونه را
▪️مست بود و اشک دیده ،باده اش
▪️خاک گرم کربلا، سجاده اش
▪️ در دل گودال کرد از بس سجود
▪️شد زفرط سجده چشمانش کبود
▪️یک نفر «پهلو شکسته» در برش
▪️کیست یارب این،به غیراز مادرش؟
▪️مادرش آمد و لیکن مضطر است
▪️بر گلوی تشنه ی او خنجر است
▪️خنجر از بس بوسه زد بر حنجرش
▪️رفت تا گردون صدای مادرش…
?لعنة الله علی قوم الظالمین?
?"السلام عليک يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعل الله آخر العهد مني لزيارتکم”
?السلام علي الحسين
?و علي علي بن الحسين
?و علي اولاد الحسين
?و علي اصحاب الحسين
⬛️ آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)…
?امالی شیخ صدوق،مجلس 30
?ارشاد،شیخ مفید،ج2
?در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی
◼روز نهم به نام نامی قمرمُنیر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس علیه السلام◼
?السلام علیک یاصاحبَ رايةِ الحسین علیه السلام
? السّلامُ عليکَ ايُّها العبدُ الصّالحُ المطيعُ للهِ وَ لِرسولهِ و لِأميرِلمؤمنينَ وَ الحسنِ و الحسينِ صلّي اللهُ عليهم
?در زیارت #ناحیه_مقدسه میخوانیم : السَّلامُ عَلی أبی الْفَضْلِ العَبَّاسِ بْنِ أَمیرِالْمُؤمنینَ المُواسی أَخاهُ بِنَفْسِهِ…
◾ قال الصادقُ جعفرُ بن محمد علیهماالسلام :
كانَ عمُنا العباسُ بنُ عليِ نافذَ البصيرة، صلبَ الايمان، جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِ الله و أبلىَ بلاءً حَسنَاً و مَضَى شَهيداً…
امام صادق علیه السلام فرمودند :
عموی ما عباس علیه السلام دیدهای تیزبین(صاحب بصیرت دینی) و ایمانی استوار داشت، همراه حسین علیه السلام جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید…
◾ قال علي بن الحسين عليهما السلام :
… وإنَّ لِلعباس عِندَ الله تَبارك وتعالى لَمنزلةً يَغبِطُه بها جميعُ الشُّهَداء يومَ القيامة.
امام سجاد علیه السلام فرمودند :
… عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه میخورند.
◾علامه مجلسی در بحارالانوار (ج۴۵، ص۴۲) میگوید :
آنگاه که عباس علیه السلام تنهایی برادر را مشاهده نمود نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود.
امام فرمود:
تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود.
عرض کرد:
سینه ام تنگ شده و از زندگی سیر شده ام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم.
امام علیه السلام فرمود:
پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما.
عباس به سوی دشمن آمد و هر چه آنان را پند و اندرز داد سودی نبخشید.
نزد برادر بازگشت و او را آگاه ساخت. در این هنگام شنید که کودکان فریادِ العَطَش سر دادند. مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید. چهار هزار تَن مُوكّلین فرات او را محاصره و تیرباران کردند آنان را پراکنده نمود و بنابر روایتی #هشتاد_تن از آنان را به قتل رساند.
وارد فرات شد کفی از آب برداشت آب را بر روی آب ریخت و مشک را پر از آب نمود.
آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید….
◾ ابن شهرآشوب در مناقب آل ابی طالب (ج۳، ص۲۵۶) نوشته :
دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله نمود و دشمن را تار و مار کرد.
زید بن ورقاء جهنی(لعنت خدا بر او) پشت درختی در کمین وی ایستاد و با یاری حکیم بن طفیل (لعنت خدا بر او باد) ضربتی بر دست راست وی فرود آورد.
عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و چنین رجز خواند:
وَاللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمینی • إنّی أُحامِی أبَداً عَنْ دینی • وَعَنْ إمامٍ صادِقِ الْيَقینِ • نَجْلِ النَّبىِّ الْطَّاهِرِ الأَمینِ..
پس جنگ نمایانی کرد تا ضعف بر او چیره شد.
در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی -دیگر- بر دست چپ او فرود آورد و عباس علیه السلام چنین رجز خواند:
یا نَفْسِ لا تَخْشی مِنَ الْكُفَّارِ • وَأَبْشِری بِرَحْمَةِ الْجَبَّار • مَعَ الْنَّبی السَّيِّد الْمُختار • قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِم يِساری • فَأصْلِهِمْ یا ربِّ حَرِّ النَّار
سپس آن ملعون با عمود آهنین ضربتی بر سر آن حضرت فرود آورد و او را به شهادت رساند…
◾علامه مجلسی می نویسد :
امام حسین علیه السلام را صدا زد: مرا دریاب.
وقتی امام به سوی او آمد دید که در خون خود آغشته است. گویند آنگاه که عباس کشته شد امام حسین فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حیلَتی»
◾آن جا که صحبت از ادب اولیا کنند?اول حکایت از پسر مرتضی کنند
آنان که شرح خوبی یوسف نوشته اند?گو بعد از این حکایت یوسف رها کنند
جایی که او نشسته به باب الحوائجی?حاجات عالمی به نگاهی روا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند?آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
قامت قیامتی که به دیوار رستخیز?از قامتش هزار قیامت به پا کنند
خوبان روزگار بر او غبطه می خورند?روزی که پرده از رخ آن ماه وا کنند
روزی که بر سریر جلالت کند جلوس?اهل بهشت ناله ی وا حسرتا کنند
امروز برده اند به نامش ز دل قرار?تا روز حشر با دل مردم چه ها کنند